اصل قابلیت جبران زیان معنوی: تردیدها و توجیهها
انکار نمیتوان کرد که در نظام حقوقی ما، آنچه در مرکز اصلی توجه و تاکید
قرار دارد، حقوق مالی اشخاص است: در واقع، حقوقدانانِ ما بنا بر یک سنت
نانوشته و رویهای کموبیش هماهنگ، بیشتر با حقوق مالی انس گرفتهاند تا
حقوق غیرمالی. برای همین، ترجیح میدهند به حقوق مالی بپردازند.
منتشره در:
نشریه پیام وکیل، «اصل قابلیت جبران زیان معنوی: تردیدها و توجیهها»، ش.2، پاییز 1395 و اینجا.
این روش مالوف، سبب شده تا حقوق غیرمالی کمرنگ شده و کمتر دیده شوند. این وضعیت، سرنوشت زیانهای معنوی نیز شد: برای همین، اصل قابلیت جبران این گونه از زیانها محل تردیدها و گفتوگوهای فراوانی قرار گرفت، تازه، آن دسته از حقوقدانانی که لزوم جبران زیان معنوی را پذیرفتند، در مقام ارائه روش برای جبران این گونه از زیان، پیشنهادی به غیر از «عذرخواهی» و یا «تقویم به پول» نداشتند. این نکتهها نشان میدهد که باید درباره زیان معنوی بیشتر کار کنیم.برای واکاوی بیشتر موضوع پای حرف های دکترعباس میرشکاری عضو هیات علمی دانشگاه و وکیل دادگستری نشستم آنچه در پی می آید نظرات این حقوق دان در خصوص اصل قابلیت جبران زیان معنوی است:
دکتر میرشکاری در ابتدای این گفت و گو می گوید که زیان معنوی به معنای صدمهای است که به حقوق غیرمالی شخص وارد میشود. این زیان به دو دسته اصلی قابل تقسیم است: تالمات روحی (شامل درد و رنج و...) و صدمه به اعتبار و حیثیت اجتماعی.
اما آیا زیان معنوی قابل جبران است؟ دکتر میرشکاری در پاسخ به این پرسش می گوید که تردید از اینجا است که برخی معتقدند که کسر اعتبار و حیثیت و صدمات روحی قابل اندازهگیری و قابل تقویم به پول نیستند. در واقع، چطور ممکن است آبرو و حیثیت را با پول سنجید و مبلغی وجه در برابر آن قرار داد؟ آیا توهین به شخصیت انسانی نیست که حیثیت و اعتبارش با پرداخت پول اندازه گرفته شود؟ آیا محکوم شدن عامل زیان به پرداخت خسارت معنوی، برای زیاندیده اعاده حیثیت و اعتبار مینماید؟ به نظر اینان، پاسخ همه این پرسشها منفی بوده و تصور میکنند که پرداخت مبلغی وجه و لو هنگفت در حق زیاندیده نه تنها آرامبخش تألمات روحی او نخواهد بود و اعتبار و حیثیت او را جبران نخواهد کرد بلکه توهینی است به شخصیت زیاندیده، زیرا او در برابر آبرو و حیثیت خود پول دریافت میکند و با این عمل ناپسند ارزش و معنویت خود را از دست میدهد.[1] افزون بر این، گفته میشود که چون زیانهای معنوی، اموری غیرمادی وغیرمحسوساند، ارزیابی اندازة آنها برای قاضی به نحو روشن و واقعی غیرممکن است. لذا دادرس در مقام برآورد میزان این نوع زیان ناچار باید بر اساس میزان تقصیر که ممکن است سبک یا سنگین و حسب مورد و به ترتیب، باعث ورود خسارت سنگین یا سبک بشود، اقدام کند که این نیز سبب میشود که یا برخی از خسارات جبران نشده باقی بماند یا متضرر، سودی بیش از مقدار زیان وارده، تحصیل کند و اینها هر دو، برخلاف هدف مسؤولیت مدنی که جبران خسارت وارده و اعاده وضع زیاندیده به حالت پیش از تحمل خسارت است، میباشد.
وی می افزاید که اما باید به خاطر داشت که هدف حقوق مسؤولیت مدنی این است که تا جای ممکن، معادل ضرر به دست بیابد و به این صورت جبران شود. همانگونه که در امور مالی میتوان با پول، معادلی برای مال تلف شده پیدا کرد، تأمین خرسندیهای معنوی نیز امکان دارد، این خرسندی قادر نیست اندوه و تأثر عاطفی را از بین ببرد ولی همین اندازه که آلام روحی را تسکین دهد کافی است. به بیان دیگر، پولی که از این بابت داده میشود جبرانکننده نیست، بلکه خشنودکننده است. به علاوه، در جبران مالی خسارت معنوی با اینکه ضرر از بین نمیرود اما تسکینی برای زیاندیده است؛ همچنین گفته شده که هرچند ارزیابی خسارت دشوار است اما دشواری امر نباید باعث نفی اصل قضیه شود. از سوی دیگر، جبران ضرر معنوی نه تنها خلاف اخلاق نیست، بلکه عدم جبران اینگونه خسارات و معافیت واردکننده زیان معنوی از مسؤولیت، خلاف اخلاق است. توهم غیرشرعی بودن زیان معنوی را نیز باید از ذهن زدود؛ چه جدا از آنکه شان نزول قاعده لاضرر، به ضرر معنوی برمیگردد،[2] فقها نیز در ذکر مصادیق ضرر از جمله از زیان معنوی سخن میگویند.[3]
به این ترتیب، در مقام نتیجهگیری میتوان گفت: گرچه با پرداخت مبلغی پول به زیاندیده، بطور کامل نمیتوان حیثیت و اعتبار شخص زیاندیده را جبران کرد، با وجود این، دادن مبلغی پول به وی، میتواند تا اندازهای این ضرر را جبران کند. به علاوه، لازمه جبران ضرر مادی نیز همیشه این نیست که با پرداخت پول به زیاندیده بتوان آنچه را که از دست داده است به او باز گرداند، بلکه هدف از جبران ضرر مادی این است که به زیاندیده این امکان داده شود تا بتواند معادل آنچه را که از دست داده است، به دست آورد. در حقیقت، ترمیم ضرر مادی به وسیله پرداخت پول، وسیلهای است که رضایت خاطر زیاندیده را فراهم میکند و در مورد ضرر معنوی نیز ترمیم آن با دادن مبلغی پول میتواند تا اندازهای باعث تسکین آلام روحی زیاندیده شود. از طرف دیگر، عدم جبران ضرر معنوی سبب افزایش و ازدیاد این نوع ضرر و زیان خواهد شد.
تحت تأثیر باور نخست، در حقوق موضوعهی ما تردیدها در امکان مطالبه زیان معنوی بیاندازه بود[4] اما اندکاندک قانونگذار در قوانین مختلف این نوع از زیان را به رسمیت شناخت. شاید برای نخستین بار در ماده 212 مکرر قانون مجازات عمومی، مسأله ترمیم خسارت معنوی پیشبینی گردید. بر اساس این ماده، «هرکس مرتکب یکی از جرمهای مذکور در ماده 207 و 208 و 208 مکرر و 209 گردد علاوه بر مجازاتهای مقرر به تأدیه خسارات معنوی مجنیعلیه که در هر حال کمتر از 500 ریال نخواهد بود محکوم میشود». ماده 4 قانون اصلاح بعضی از مواد ق.آ.د.ک. مصوب 1335 نیز مقرر میداشت: «ضرر و زیان معنوی عبارت است از کسر حیثیت و یا اعتبار اشخاص یا صدمات روحی». این رویه در قوانین دیگری نیز پذیرفته شد. برای نمونه بر اساس ماده هشت لایحه قانونی راجع به چک بیمحل مصوب 1337، «در موردی که صادرکننده نسبت به چک ادعای جعل نموده و از عهده اثبات آن برنیاید دادگاه او را علاوه بر کیفر مقرر در بند ب ماده 238 مکرر قانون کیفر همگانی به یک ربع وجه چک برای تأمین خسارت معنوی... به سود مدعی خصوصی محکوم خواهد نمود.» و یا به موجب تبصره یک ماده بیست لایحه قانونی مطبوعات مصوب 1334، «... شاکی نیز میتواند برای مطالبه خسارت مادی و معنوی که از نشر مطالب مزبور بر او وارد آمده به دادگاه حقوقی دادخواست تقدیم نماید و دادگاه مکلف است نسبت به آن رسیدگی و مبلغ خسارت را تعیین و مورد حکم قرار دهد».
این عضو هیات علمی دانشگاه در ادامه می ازاید که قانون مسؤولیت مدنی مصوب 1339 به روشنی زیان معنوی را قابل مطالبه دانست؛ در واقع، در چندین ماده از این قانون به روشنی به لزوم جبران زیان معنوی حکم داده شده است. برای نمونه، بر اساس ماده نخست این قانون،
«هر کس بدون مجوز قانونى عمداً یا در نتیجه بى احتیاطى به جان یا سلامتى یا مال یا آزادى یا حیثیت یا شهرت تجارتى یا به هر حق دیگرى که به موجب قانون براى افراد ایجاد گردیده، لطمهاى وارد نماید که موجب ضرر مادى یا معنوى دیگرى شود، مسوول جبران خسارت ناشى از عمل خود مىباشد».
در ماده دو نیز بر این مضمون تاکید شده است:
«در موردى که عمل واردکنندهء زیان موجب خسارت مادى یا معنوى زیاندیده باشد دادگاه پس از رسیدگى و ثبوت امر او را به جبران خسارات مزبور محکوم مىنماید و چنانچه عمل وارد کننده زیان موجب یکى از خسارات مزبور باشد دادگاه او را به جبران همان نوع خساراتى که وارد نموده، محکوم خواهد نمود».
پس از انقلاب نیز، در عالیترین سند قانونگذاری یعنی قانون اساسی بر لزوم جبران زیان معنوی تاکید شد، چنانکه بر اساس اصل 171 ق.ا. «هر گاه در اثر تقصیر یا اشتباه قاضی در موضوع یا در حکم یا در تطبیق حکم بر مورد خاص ضرر مادی یا معنوی متوجه کسی گردد، در صورت تقصیر، مقصر طبق موازین اسلامی ضامن است و در غیر این صورت، خسارت بوسیله دولت جبران میشود و در هر حال، از متهم اعاده حیثیت میگردد».
با این وجود، اندکی پس از این، از نو تردیدها آغاز شد. نظر کمیسیون استفتائات شورای عالی قضایی مبنی بر فقدان جواز شرعی مطالبه زیان معنوی[5] و نظریه شورای نگهبان در مورد تبصره یک ماده سی قانون مطبوعات در تاریخ 5/9/1364 مبنی بر «تغایر تقویم خسارت معنوی به مال و امر مادی با موازین شرعی»[6] نشاندهنده همین تردیدهاست. این رویکرد تا بدانجا پیش رفت که قابلیت مطالبه خسارت معنوی از قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1378حذف شد.
با این حال، اندکاندک این تردیدها از میان رفت. نویسندگان بر امکان مطالبه زیان معنوی پافشاری کردند؛ در نظریات رسمی نیز تصریح شد: «مقررات مربوط به مطالبه ضرر و زیان مادی و معنوی (نیز) نسخ نشده و اصل 171 ق.ا. هم به این قبیل خسارات تصریح کرده است».[7] دادگاهها نیز به سمت پذیرش مطالبه زیان معنوی رفتند. برای نمونه، بر اساس رأی شعبه 181 دادگاه کیفری 2 تهران، شوهری که همسر خود را متهم به عدم بکارت نموده بود به مبلغ سیصد هزار ریال بابت ضرر معنوی در وجه همسرش محکوم شد[8] و یا در دادنامه شعبه سوم دادگاه تجدیدنظر استان تهران به شماره 277 به تاریخ 18/3/1377 کلاسه 76/3/1621 چنین مقرر شد: «دادگاه... تجدیدنظرخواه را در مطالبه ضرر مستحق تشخیص و از آنجا که به حکم لاضرر و لاضرار فیالإسلام هیچ نوع ضرر از مادی و یا معنوی نباید جبران نشده باقی بماند و به این مسؤولیت در اصل 171، قانون مسؤولیت مدنی و قانون حمایت از حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان و نیز قانون ثبت علائم و اختراعات تعرض شده است و مخالفت قوانین مزبور با موازین شرع احراز نشده و پرداخت مبلغی به عنوان خسارت برای تشفی متضرر و تخفیف آن و جبران بخشی از خسارت است بنابراین دعوی خواهان را وارد و به تجویز مواد دو و سه ق.م.م. آقای... را به پرداخت مبلغ 2 میلیون ریال بابت ضرر و زیان معنوی محکوم میکند».[9]
همچنین، شعبه 206 دادگاه عمومی تهران در دادنامه شماره 880. 617 به تاریخ 14/1/1388 در پرونده کلاسه 88099. 182 چنین نوشت: «این موضوع تأکیداً در ماده یک قانون مسؤولیت مدنی... و همچنین ماده دو قانون مذکور...، با عنایت به اینکه قوانین مذکور و اصل 171 ق.ا. از حیث مطالبه خسارت معنوی خلاف موازین و شرع اعلام نشده است و حتی پرداخت مبلغی برای خسارات مذکور اگرچه نمیتواند همواره این ضررها را تدارک نماید ولی سبب تخفیف آلام روحی و جبران بخشی از خسارت متضرر و یا متضررین خواهد شد...» و یا در دادنامه شماره 442 به تاریخ 30/5/1385 صادره از سوی شعبه 39 دادگاه عمومی حقوقی تهران (مندرج در کلاسه پرونده 84/39/150) چنین میخوانیم: «نظر به اینکه مفهوم عرفی ضرر اعم از ضرر مادی و معنوی است و برخی از برجستهترین فقیهان نظیر صاحب عناوین، میرزای نائینی و آیت الله سیستانی ضرر را در قاعده لاضرر اعم از ضرر مادی و معنوی (لطمه به عرض) دانستهاند. و نظر به اینکه ارکان جبران خسارت معنوی در بالاترین متن قانونی (اصل 171 قانون اساسی) و سایر متون قانونی (نظیر مواد 1، 2 ، 8، 9 و 10 قانون مسؤولیت مدنی و ماده 508 قانون مجازات اسلامی و ماده 16 قانون تشکیل شرکت پست جمهوری اسلامی ایران مصوب 3/8/1366) به رسمیت شناخته شده است...». علاوه بر اینها، در رای صادره در پرونده معروف به هموفیلیها نیز همین گرایش دیده میشود.
در ادامه، قانونگذار نیز با این مسیر عادلانه همراه شد؛ چنانکه در ماده 21 قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات مصوب 1388 چنین مقرر شد: «هر شخصی اعم از حقیقی یا حقوقی که در نتیجه انتشار اطلاعات غیرواقعی درباره او به منافع مادی و معنوی وی صدمه وارد شده است حق دارد تا اطلاعات مذکور را تکذیب کند یا توضیحاتی درباره آنها ارائه دهد و مطابق با قواعد عمومی مسؤولیت مدنی جبران خسارت های وارد شده را مطالبه نماید». جدا از این حکم ویژه، قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 نیز زیانهای معنوی را به رسمیت شناخت. بر اساس ماده چهارده این قانون، «شاکی میتواند جبران تمام ضرر و زیانهای مادی و معنوی و منافع ممکنالحصول ناشی از جرم را مطالبه کند». تبصره یک ماده یاد شده نیز، تعریفی از زیان معنوی ارائه داده و بر روش معمول در جبران این گونه از زیان تاکید میکند: «زیان معنوی عبارت از صدمات روحی یا هتک حیثیت و اعتبار شخصی، خانوادگی یا اجتماعی است. دادگاه میتواند علاوه بر صدور حکم به جبران خسارت مالی، به رفع زیان از طرق دیگر از قبیل الزام به عذرخواهی و درج حکم در جراید و امثال آن حکم نماید».
با وجود اطلاق این حکم، در تبصره دو این ماده، تلاش شده تا قلمرو مطالبه ضرر معنوی محدود شود. چنانکه در این تبصره میخوانیم:
«... همچنین، مقررات مرتبط به منافع ممکنالحصول و ضرر معنوی شامل جرائم موجب تعزیرات منصوص شرعی و دیه نمیشود».
بدین ترتیب، در جرائم تعزیری و نیز، مستوجب دیه تنها باید به اعمال تعزیر و دریافت دیه بسنده کرد و زیان معنوی در این موارد، قابل مطالبه نیست؛ دیدگاهی که اصل جبران کامل خسارات را نادیده گرفته و سبب بلاجبران ماندن بخشی از زیانهای وارده میشود. به ویژه، عدم امکان جمع تعزیر و زیان معنوی بیشتر قابل انتقاد به نظر میرسد؛ چه با توجه به ماهیت جداگانه هر یک (مسؤولیت کیفری و مدنی) دلیلی برای عدم امکان جمع آنها وجود ندارد.
دکتر میرشکاری در جمع بندی حرف هایش می گوید که در وضعیت کنونی، خسارت معنوی با دیه و نیز، با تعزیرات منصوص شرعی قابل جمع نیست. جدا از نادرستی این منطوق، باید از مفهوم مخالف آن استفاده کرد. بدین ترتیب، جمع میان زیان معنوی با سایر مجازاتها، شدنی خواهد بود. به علاوه، با توجه به اینکه حکم تبصره خلاف اصل قابلیت جبران زیان معنوی است (ماده چهارده) باید آن را به صورت مضیق تفسیر کرد. برای همین، زیان معنوی تنها با «تعزیرات منصوص شرعی» به معنای خاص کلمه قابل جمع نخواهد بود. توضیح آنکه به موجب ماده 14 قانون مجازات اسلامی، مجازاتها به چهار دسته تقسیم شدهاند: حد، قصاص، دیه و تعزیر. بنابراین و بر خلاف قانون مجازات پیشین، مجازات بازدارنده از نظام حقوقی ما حذف شده و تعزیر در معنایی عام جایگزین آن شده است. چنانکه در ماده هجده قانون یاد شده چنین آمده است: «تعزیر مجازاتی است که مشمول عنوان حد، قصاص یا دیه نیست و به موجب قانون در موارد ارتکاب محرمات شرعـی[10] یا نقض مقررات حکومتی تعیین و اعمال میگردد. نوع، مقدار، کیفیت اجراء و مقررات مربوط به تخفیف، تعلیق، سقوط و سایر احکام تعزیر به موجب قانون تعیین میشود». بدین ترتیب، تعزیر بر دو گونه خواهد بود: تعزیر در صورت ارتکاب محرمات شرعی و تعزیر در صورت نقض مقررات حکومتی. از گونه نخست میباید با عنوان «تعزیرات منصوص شرعی» یاد کرد. بدین ترتیب، زیان معنوی با سایر تعزیرات (حکومتی) قابل جمع خواهد بود.
[1]- دکتر محمود آخوندی، آیین دادرسی کیفری، ج.1، ص.274.
[2]- میرفتاح، العناوین، جامعه مدرسین، 1415.
[3]- میرزای نائینی، منیةالطالب، ج.2، ص.199؛ میرزا حسن بجنوردی، قواعدالفقیهه، ج.1، ص.178؛ علامه محمد سنگلجی، چهار رساله، ص.147.
[4]- «توجه اصلی قانون مدنی معطوف به مقنن در انواع و اقسام ضررهائی که از جانب مردم به یکدیگر وارد میشود فقط ضررهای مادی که موجب اتلاف مالی شود اعم از آنکه عمداً یا سهواً وارد شده باشد قابل جبران دانسته ولی قانون موضوع ضررهای معنوی که از اعمال ناروای اشخاص به یکدیگر وارد میشود مورد توجه قرار نداده است حصر مورد به ضررهای مادی و مالی سبب آن شده است که مردم در اعمال روزانه خود بدون توجه به اینکه ممکن است آن اعمال موجب اضرار غیر از جهت مادی و معنوی گردد هر اقدامی که برای خود متضمن جلب منفعت یا دفع ضرر بدانند بدون اندیشه و تعمق در نتایج حاصله از آن برای دیگران به آن اقدام مبادرت میکنند و این عنان گسیختگی را آزادی نام میدهند. نارسائی قانون و محصور بودن مسؤولیت به موردی که ضرر مادی و قابل تقدیر و تقویم باشد سبب شده است که دادگاهها در این موارد به ظاهر ماده قانون اکتفاء کرده و متضررین موفق به جبران خسارت وارده نکردند و از این جهت جان و مال و حیثیت و شرافت اشخاص دائماً در معرض تعدی دیگران قرار میگیرد. پیشرفت تمدن و اختراعات که دائماً موجب تحول در زندگانی افراد جوامع میشود همواره تغییراتی در زندگانی مادی و معنوی افراد ملل ایجاد مینماید و به تناسب این تحول و تغییر روابط افراد با یکدیگر دائماً در تزاید است و خاصیت اجتماع همین است و از طرفی، چون شدت ارتباط و سرعت آن که خود زائیده وسایل ارتباط است موجب اصطکاک منافع افراد میگردد و در نتیجه زیان وارد از طرف اشخاص به یکدیگر تنوع یافته و زیاد میشود و اگر در این موارد نامی از زیان معنوی برده میشود وقتی به نتایج حاصله از ورود زیان معنوی توجه شود ملاحظه خواهد شد که غالباً زیان معنوی سبب زیان مادی میگردد حقیقت یکی است و مفاهیم و مصادیق تغییر مینماید.»؛ محمد فرنیا، قانون مدنی ایران از لحاظ احتیاجات روز (3)، ص.1– 12.
[5]- پرسش و پاسخ از کمیسیون، ج.1، 1362، ص.39.
[6]- سید جلالالدین مدنی، حقوق اساسی، ج.4، ص.66.
[7]- نظریه مشورتی اداره حقوقی به شماره 5947/7 به تاریخ 3/10/1368؛ به نقل از: غلامرضا شهری، نظریات اداره حقوقی از سال 57 تا 71، ج.1، ص.23.
[8] به نقل از: دکتر محمد آشوری، آیین دادرسی کیفری، ج.1، ص.212.
[9]- و نیز: دادنامه شماره 367 به تاریخ 2/10/1368 شعبه 35 دادگاه حقوقی یک تهران مندرج در پرونده کلاسه 66/565 (به نقل از: فرهاد پروین، خسارات معنوی در حقوق ایران، ص.120)
[10] از واژگان «در موارد ارتکاب محرمات شرعی» نباید این گونه برداشت کرد که در صورت ارتکاب محرماتی که تنها در شرع (و نه قانون) از آنها سخن رفته است نیز، میتوان تعزیر را اعمال کرد. در واقع، عبارت «به موجب قانون» در ماده چهارده به خوبی بر نادرستی چنین برداشتی دلالت دارد. به علاوه، ماده دوازده قانون مجازات اسلامی نیز بر لزوم پایندی به قانون در تعیین مجازات تصریح دارد. بر اساس این ماده، «حکم به مجازات یا اقدام تأمینی و تربیتی و اجرای آنها باید از طریق دادگاه صالح، به موجب قانون و با رعایت شرایط و کیفیات مقرر در آن باشد».